۱- نوستالوژی دیروز؛ همیشه می گوییم که دیروز، خیلی بهتر از امروز بود. هر سال می گیم دریغ از پارسال. ولی هیچ کدام مان حاضر نیستیم که به زندگی سی سال قبل بازگردیم.
۲- غاز پنداری مرغ همسایه: ما یک سری جملات کلاسیک داریم که این گونه آغاز می شود: در کشورهای پیشرفته ….. این جملات با کشورهای پیشرفته یا با بقیه کشورهای دنیا شروع می شود و هر چیزی که واقعیت دارد یا ندارد اما آرزوی ماست را می گوییم. گویی که ده ها سال تمام کشورهای دنیا را بررسی میدانی و حضوری کرده ایم.
اگر یک ژاپنی بیاید و چند عدد پلاستیک از روی زمین بردارد می گوییم که آن ها چقدر با شعورند و ما چقدر …! ولی اگر یک گروه ۱۰ نفره سه شبانه روز خود را برای پاکسازی جنگل صرف کنند بازتابی پیدا نمی کند. اگر در اسکاتلند کسی مغازه اش را باز بگذارد و قیمت اجناس را بزند و برود و هر کسی خودش حساب کند این عین فرهنگ است اما اگر در ایران کسی چنین کند (که کرده است) می گوییم ….
۳- نفرت از مسوولین و دیگران: دیگران بد رانندگی می کنند. دیگران صف را رعایت نمی کنند. دیگران بی توجهند. دیگران صدای ضبط شان بالاست. دیگران فرزندان شان را درست تربیت نمی کنند. اشکال کار در دیگران است اگر نه حتما مسوولان مقصرند.!
۴- ناامیدی نسبت به هر گونه تلاش: از نظر ما قرار نیست هیچ اتفاقی بیفتد! این بهبودها هم که می بینی اتفاقی، موردی و موقت است.
عده ای هم موجسوار پوپولیست با توجه به «عقده خاکبرسری ایرانیان» به «فرمول جادویی محبوبیت و لایک در یک دقیقه» دست یافته اند. این فرمول محبوبیت یک دقیقه ای چیست؟
هر جا نشستید بگویید میتوان «یک شبه» گرانی، فساد و تبعیض و رانت و… را از بین برد و بعد قیافه دلسوز واقعی مردم را بگیرید و بگویید حیف که نمی خواهند.
بگویید که در فلان کشور چنین کاری می کنند.
دقت کنید که اصلا لازم نیست که واقعا در آن کشور چنین کاری کنند. شما فقط احتیاج دارید که از غازپنداری مرغ همسایه استفاده کنید.
مدام بگویید همشون سر و ته یه کرباسند. در پشت هر پیشرفتی، مذاکره ای، تعاملی، کاسه ای زیر نیم کاسه هست (تئوری توطئه) و بدون اینکه راهکار عملی بدهید صحنه را ترک کنید. با این دستورالعمل یک دقیقه ای،هزاران لایک بدست می آورید.
چه می توان کرد؟
۱- کمی فقط کمی در مورد جهان بیشتر بدانیم. حتی یک مورد هم دیده نشده است که کشورها و ملت ها یک شبه، یک ساله، حتی یک دهه به پیشرفت و رفاه رسیده باشند.
۲- به خاطر بیاوریم در همه کشورها، هنوز که هنوز است چالشهای جدی دارند یکی از افسردگی رنج میبرد دیگری از ترافیک وحشتناک (گاهی چهار ساعت در ترافیک می مانند)، دیگری از آلودگی شدید هوا، بعدی از اعتیاد و خودکشی فزاینده، دیگری از اختلاف طبقاتی بسیار بسیار زیاد، دیگری از پیری سن و آخری از سنتهای غلطی مانند گاوبازی یا گاوپرستی.!اینگونه نیست که دنیا همه با فرهنگ، خوش حال و خوش آتیه باشند و ما نفرین شدگان زمین.
۳- دیدن ابتکارات: نسل جدیدی که من می بینم از ما خلاق تر، امیدوارتر و باهوش تر هستند. هر روز می بینم که چه ایده های نابی را به اجرا می گذارند. آن ها هر روز دنیا را بهتر می کنند. امروز من راحت تر و بهتر از دیروز کتاب می خرم، تاکسی می گیرم، پول جابجا می کنم، قبض پرداخت می کنم، خرید می کنم، کولر خانه ام را تعمیر می کنم.
اگر امروز ماشینم خراب شود کمتر از ۱۵ دقیقه تعمیرکار سیار می رسد (این را بر اساس تجربه می گویم و نه آرمان و آرزو). سریع تر از جریان اخبار و اطلاعات از کانال های متنوع قرار می گیرم. تا دیروز باید به سختی و با دایال آپ به اینترنت کم سرعت وصل می شدم اما امروز فیلم می بینم. همه این ها را مدیون جوانان باهوشی هستم که عقده خاک بر سری ایرانیان را ندارند.
اصلا وقت ندارند و وقت نمی کنند به نوستالوژی دیروز، نفرت از دیگران و مسوولان و ناامیدی به فردا و غازنماهای همسایه فکر کنند. فقط ایده می دهند و اجرا می کنند، شکست می خورند و بهبود می دهند و دوباره شروع می کنند.
ایران ما زخمی است، افتان و خیزان به پیش می رود. اما به پیش می رود. شما می توانید من را نیز به لیست کسانی که نسبت به آن ها نفرت دارید اضافه کنید و بگویید همه سر و ته یک کرباسند یا اینکه آستین های تان را بالا بزنید و کاری کنید.
مجتبی لشکربلوکی
نظرات کاربران
افزودن نظرمطلب خیلی عالی بود .واقعا دست نویسنده درد نکنه چه موشکافانه !!واقعا همینه .من خودم دیدم که کسی خیلی ادعای باکلاسی میکنه و دایما از خارج حرف میزنه ولی از ماشین آشغال پرت میکنه بیرون ?
چقدر این مقاله عالی بود. واقعا همینه ، عزت نفس و اعتماد به نفسمون روبا این حرفها که امروز تبدیل به واقعیت زندگی خیلیا شده همرو از حقیقت دور کرده و من واقعا متاسفم که بعضی عوامل تو کشور دست به دست هم میدن تا این طرز فکر و تایید بشه یا مثالی برای اثباتش
ممنون از شما
سپاس از نوشته ی به حق و خوبتون، یه موردی هم اگه اجازه بدین من اضافه کنم، اونم اینکه ما کار رو جدی نمی گیریم، یکی کار میکنه بخاطر پول، یکی بخاطر محیط کاری و گپ و گفت با همکارا، یکی بخاطر وجهه اجتماعی و و و … ولی کمتر کسی کار میکنه به این خاطر که خود کار مهمه … اینجوری میشه که به وفور شاهد از زیر کار دررفتن، اهمال کاری و کار بی کیفیت هستیم.